DasTanMss4.blogspot.com
About DasTanMss4.blogspot.com
(وای ساعت دو بعد ازظهر شده بود و من هنوز تو گل فروشی بودم. ده دقیقه دیگه منتظر شدم تا ماشین آماده شد. ماشین و برداشتم و رفتم آرایشگاه دنبال بهار عزیزم عروس خانم گلم.بعد از این که زنگ آرایشگاه و زدم یک صدا من و به تو راهنمائی کرد. داخل شدم. بهارم مثل یک فرشته جلوی من ایستاده بود.
Categories:
- باور
- داستان
- نکردنی
- های
- آرایشگاه
- آرایشگر
- آماده
- از
- ازظهر
- اون
- اونروز
- ایستاده
- این
- اینم
- با
- بدنی
- برداشتم
- برگردوندم
- بعد
- بعله
- به
- بهار
- بهارم
- بهاری
- بود
- بودم
- تا
- تر
- تقدیم
- تن
- تو
- توجه
- جلب
- جلوم
- جلوی
- خانم
- خدای
- خدش
- داخل
- داشت
- در
- دقیقه
- دنبال
- ده
- دو
- دیدم
- دیدمش
- دیگه
- راهنمائی
- رفتم
- رومو
- زدم
- زنگ
- زیبا
- زیبائی
- ساعت
- سینه
- شد
- شدم
- شده
- شما
- صدا
- عروس
- عریان
- عزیزم
- فرشته
- فروشی
- لباس
- لختی
- ماشین
- مثل
- من
- منتظر
- میومد
- هاش
- هنوز
- وای
- چه
- کرد
- که
- گفت
- گل
- گلم
- گلوش
- گوهرتون
- یک